سناریو بیبی مانستر
موضوع : وقتی راجب ایران بهشون میگی ( به عنوان عضو هشتم ) :
نشانه صحبت اعضا +
روکا : + گذشته ها گذشته حالا به فکر آینده باش عزیز دلم 😊 ( چقدر مهربونه این بشرررررر 🤧❤️ )
پاریتا : + وای منم دوست دارم برم اونجا
قیافه ا/ت همون لحظه 😐😧
+ چرا اونجوری نگاه میکنی اصن بیا همین الان از کمپانی اجازه بگیریم و با بقیه اعضا همگی باهم بریم ( ای بابا 🥲 )
آسا : + ا اینجوری ها بوده
میره و رومیزی رو برمیداره و میندازه روی سرش
+ خانومم حجاب اسلامی رو رعایت کن این چه لباسیه پوشیدی خجالت بکش
آهیون : از اونجایی که براش بیشتر خوشی ها و جشن ها رو تعریف کردی
+ وای من چهارشنبه سوری میخوام
+ نه من عید نوروز میخوام
+ نه نه اصلا هیچ کدوم اینا من شب یلدا میخواممممم
+ ا/ت بریم ایرانننننننن خواهششششششش
ا/ت : 😐😧
رامی : سریع میره و یک رومیزی بلند رو برمیداره و میندازه روی سرش
+ ا/ت مهر و جانمازی کجاس
ا/ت : برای چی میخوای ؟
+ میخوام نماز بخونم و مسلمون شم
رورا : بعد از اینکه براش تعریف میکنی میره و توی اینترنت راجب ایران سرچ و تحقیق میکنه
+ ا/ت بیا بریم اصفهان
ا/ت : جان ؟
+ نه اصن بریم شیراز
ا/ت : رورا اینا رو از کجا آوردی ؟
+ ا/ت بجای اینکه بپرسی پاشو بریم که دیره
ا/ت : کجا ؟
+ باید بریم و به کمپانی بگیم که برای تور جهانی مون اول به ایران بریم
ا/ت تا آخر عمر 😐😧
چیکیتا : در حال خندیدن 🤣
ا/ت : کیتا چرا میخندی ؟
+ داشتم به این فکر می کردم که با مقنعه چطوری میشی 😂
ا/ت : کیتا خیره سرم دارم باهات درد و دل میکنما
+ باشه به دل نگیر دیگه یکم شوخی کردم تا جو ناراحت کننده رو شاد کنم
+ ولی بازم با مقنعه خیلی خوب میشی 🤣
نشانه صحبت اعضا +
روکا : + گذشته ها گذشته حالا به فکر آینده باش عزیز دلم 😊 ( چقدر مهربونه این بشرررررر 🤧❤️ )
پاریتا : + وای منم دوست دارم برم اونجا
قیافه ا/ت همون لحظه 😐😧
+ چرا اونجوری نگاه میکنی اصن بیا همین الان از کمپانی اجازه بگیریم و با بقیه اعضا همگی باهم بریم ( ای بابا 🥲 )
آسا : + ا اینجوری ها بوده
میره و رومیزی رو برمیداره و میندازه روی سرش
+ خانومم حجاب اسلامی رو رعایت کن این چه لباسیه پوشیدی خجالت بکش
آهیون : از اونجایی که براش بیشتر خوشی ها و جشن ها رو تعریف کردی
+ وای من چهارشنبه سوری میخوام
+ نه من عید نوروز میخوام
+ نه نه اصلا هیچ کدوم اینا من شب یلدا میخواممممم
+ ا/ت بریم ایرانننننننن خواهششششششش
ا/ت : 😐😧
رامی : سریع میره و یک رومیزی بلند رو برمیداره و میندازه روی سرش
+ ا/ت مهر و جانمازی کجاس
ا/ت : برای چی میخوای ؟
+ میخوام نماز بخونم و مسلمون شم
رورا : بعد از اینکه براش تعریف میکنی میره و توی اینترنت راجب ایران سرچ و تحقیق میکنه
+ ا/ت بیا بریم اصفهان
ا/ت : جان ؟
+ نه اصن بریم شیراز
ا/ت : رورا اینا رو از کجا آوردی ؟
+ ا/ت بجای اینکه بپرسی پاشو بریم که دیره
ا/ت : کجا ؟
+ باید بریم و به کمپانی بگیم که برای تور جهانی مون اول به ایران بریم
ا/ت تا آخر عمر 😐😧
چیکیتا : در حال خندیدن 🤣
ا/ت : کیتا چرا میخندی ؟
+ داشتم به این فکر می کردم که با مقنعه چطوری میشی 😂
ا/ت : کیتا خیره سرم دارم باهات درد و دل میکنما
+ باشه به دل نگیر دیگه یکم شوخی کردم تا جو ناراحت کننده رو شاد کنم
+ ولی بازم با مقنعه خیلی خوب میشی 🤣
- ۱۷.۶k
- ۲۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط